به گزارش خبرگزاری حوزه، یکچشمش به سیتیاسکن زنش بود که دکتر توی نور بالای سرش گرفته بود و یکچشمش هم به ما پنج شش تا طلبهای که کنار اتاق معاینه، ردیف نشسته بودیم. دکتر سیتیاسکن را گرفت طرف مرد، ماسکش را جابهجا کرد و گفت: «ریهش یک مقدار درگیر شده»
مرد سرش را پیش برد و با صدایی لرزان گفت: «چقدر؟»
دکتر خودکارش را روی سیتیاسکن چرخاند. «ببین پسرم! این منطقههای سفید، عفونته ولی نگران نباش! رفع میشه» بعد اشاره کرد به خط قرمزی که از کنار در اتاقش تا نمیدانم کجا ادامه داشت. «تا انتهای این خط برو. برای دارو و قرنطینه خونگی راهنماییت میکنن»
مرد زیر لب الهی شکری زمزمه کرد. دفترچه بیمه و مدارک زنش را زد زیر بغل و مضطرب رو به ما گفت: «التماس دعا»
«منطقه سیاه مربوط به کرونا مثبتهاست. اونجا باید شبیه آدم فضاییها لباس بپوشید»
اینها را دکتر گفت و کمجان خندید و با اشاره دستش به مریض بعدی اجازه ورود به اتاق داد.
دختر، دستپاچه چادرش را به دندان گرفت، بازوی پدر نحیفش را که نفسنفس میزد رها کرد و نشاندش روی صندلی. دکتر تبسنج را برد نزدیک پیشانی پیرمرد و رو به ما گفت: «شما بهعنوان همراه تشریف میبرید منطقه قرمز». دکتر دستش را دراز کرد. به پاکت سیتیاسکنی که از گوشه چادر دختر پیدا بود اشاره کرد و رو به ما ادامه داد: «خانوادهها اجازه ورود ندارند»
صدایش را پایین آورد. «منطقه مشکوکهاست».
۳۱۳/۶۱